فارسی
دوشنبه 12 شهريور 1403 - الاثنين 26 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: محرم راز ملكوت، ص: 359

عليه السلام، پول می دهد و می گويد: من می روم مكه و سفرم هم دو ماه طول می كشد، تا برگردم يك خانه خوب در مدينه برايم آماده كن! حضرت نفرمودند: مگر من كارگر تو يا واسطه خريد خانه هستم، مگر من دفتر املاك دارم؟! امام اين خواسته را كاملا با رغبت و تواضع قبول كردند و فرمودند: بهترين خانه را برايت می خرم.

آن مرد به مكه رفت و يكی دو ماه بعد، پس از تمام شدن اعمال حج، با اين اشتياق كه اكنون امام ششم در بهترين نقطه مدينه خانه ای همچون كاخ برای من خريده است، به مدينه برگشت و به محضر وجود مبارك امام ششم شرفياب شد و عرض كرد: آقا، سند خانه مرا حاضر كنيد.

حضرت فرمود: سند خانه ات خودم هستم. تو در محل زندگی ات از يك زندگی آسوده و بی آلايش برخوردار هستی، چرا می خواهی بيايی و در اين شهر شلوغ زندگی كنی؟ من با پولی كه وكالت دادی تا خانه ای عالی و پسنديده برايت بخرم، يك خانه در بهشت خريدم و سندش را هم به نامت صادر كردم. راه خريد آن خانه هم اين بود كه من تمام پول پاك و حلالت را طبق آيات قرآن كريم خرج نيازمندان آبرودار مدينه كردم. آن خانه هم با اين خصوصيات در بهشت برايت آماده است:

«جنات تجری من تحتها الانهار خالدين فيها و مساكن طيبة فی جنات عدن». [28]

بهشت هايی كه از زير [درختان ] آن نهرها جاری است، در آن جاودانه اند، و نيز سراهای پاكيزه ای را در بهشت های ابدی.

اين حاجی كه شيعه معتقد و مؤمنی بود به حضرت صادق، عليه السلام، عرض كرد: خريدتان را به ديده منّت دارم. سپس، خداحافظی كرد و از خدمت امام مرخص شد. عمرش چندان طول نكشيد و در كمتر از يك سال رخت به سرای باقی بست و خانه ای كه امام صادق، عليه السلام،




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^