تواضع و آثار آن، ص: 105
خودش قرار می دهم، تا مجبور باشد به وسيله مردم بی نياز شود، هر روز آبرو مايه بگذارد، گردن كج كند، دنبال پارتی و مقام برود، نمی گذارم بنده ام خلأ حس كند كه برای پر كردن خلأ، گردن كج كند و آبرو مايه بگذارد ودست دراز كند.
شاعری گفت: قصيده ای در مدح حضرت رضا عليه السلام گفته بودم، با خط خوب روی كاغذ عالی نوشتم و گفتم بروم و برای حاكم خراسان بخوانم و حاكم خراسان بالاخره با شنيدن اين قصيده، پول خوبی به من می دهد. در راه كه می رفتم، به خودم گفتم مرد حسابی، اين قصيده را در مدح حضرت رضا عليه السلام گفتی، به حاكم چه ربطی دارد. بايد برای خود حضرت رضا عليه السلام بخوانی. برو برای خودش بخوان. يا حضرت رضا عليه السلام بعد از شنيدن اين قصيده، طبق عقيده شيعه:
«أنت تَسْمَعُ كلامی و تشهد مقامی»
آيا عنايتی می كند؟ يا در آخرت جبران می كند. اينها كسی را از در خانه خود نااميد بر نمی گردانند.
حاجی از مكه برگشته بود، خراسان آمد، در خانه حضرت رضا عليه السلام را زد، امام عليه السلام اجازه ندادند كه در را باز كنند، چون صدای در را می داند كه مال كدام دست و كدام نيت است؟ خودشان پشت در آمدند، گفت: حاجی هستم و از سفر برگشته ام، ابن سبيل شدم، يعنی مخارجم تمام شده است، در شهر خود، وضع مالی من خوب است، در اين شهر، نمی خواستم به كس ديگر مراجعه كنم، پولی به من بدهيد، وقتی به شهر خودم برگشتم پول را برای شما می فرستم.
اين شخص از مكه برگشته تا جمال شما را زيارت كند، همه مكه می روند و دلشان می خواهد همه پول خود را خرج كنند و به كربلا بروند، شما كه الان زنده و در دنيا هستی، در را باز می كردی و اجازه می دادی كه نگاهی به جمال مبارك شما بيندازد، فرمود: اين شخص آبرو دارد، اگر مرا می ديد خجالت می كشيد و عمل من