فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عرفان در سوره يوسف، ص: 150

می كنم و به جهنّم نيز هيچ نظری ندارم كه مرا ببری يا نبری.

«و لا طمعاً فی جنّتك»

همچنين تو را به اميد بهشت نيز عبادت نمی كنم؛ چون در اينجا باز محور خودم می شوم و تو واسطه می شوی. تو را عبادت نمی كنم كه مرا از نعمت های بهشت بهره مند كنی. اين ديگر عبادت خالص تو نشد، اين عبادت برای نجات و لذت بدن شد. من به بهشت تو نيز كاری ندارم.

پس چگونه تو را عبادت كنم؟

«لكن وجدتك اهلًا للعبادة فَعَبَدْتُك»

تو را يافتم كه تنها موجودی هستی كه ارزش پرستش داری.

اين گونه عبادتی فقط برای خداست؛ چون ديگر غيری در كار نيست و خدا را فقط به خاطر خدا بودن می پرستم و او را فقط به خاطر خودش عبادت می كنم.

ياد خدا در همه حال، صفت مردان خدا

اين قطعه كلام حضرت مولا را برای شما می خوانم و بعد شش ذكر و آثار آن را به تدريج توضيح می دهم. اين آيه سوره نور را خوانده ايد:

«رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» «1»

انسان هايی هستند كه محور وجودشان فقط «ذِكْرِ اللَّهِ » است و هيچ گونه رابطه مادی و شهوانيی آنها را از ذكر خدا جدا نمی كند و حجاب های مادی نيز آنها را از ياد خدا غافل نمی كند.

______________________________
(1)- نور (24): 37؛ «مردانی كه تجارت و داد و ستد آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات باز نمی دارد.»




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^