فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عرفان در سوره يوسف، ص: 134

انسان رمز من است و من نيز رمز انسان هستم. وجود ما مغز است و بدن ما پوست مانند پوست گردو. قلب ما مغز و سرّ ما روغنِ مغز است كه اگر آن روغن نباشد، يا باشد، اما كاربردی نداشته باشد، مغز پژمرده می شود و می پوسد.

آن وقت به اين شخص، انسان خشك، بی حال، بی مهر، بی محبت، بی سود و بی منفعت می گويند. سرّ، همان روغنِ وجود است. در اين زمينه بحث های زيبايی شده است كه خواندنی، يافتنی و درك كردنی است.

فرزند از آن مرد الهی سؤال كرد: پدر! چه شده است كه به اينجا رسيدی؟ گفت:

نمی توانم برای تو بگويم. مگر قابل بيان است؟ ولی وقتی خودت راه را برسی و لذت آن را درك كنی، می فهمی. من كه نمی توانم لذّت را با لفظ برای تو معنی كنم.

اگر من لفظ لذت را بر زبان جاری كنم، تو چه می فهمی كه حقيقت آن چيست؟ آن كسی كه عسل نخورده است، با شنيدن لفظ عسل چه مزه ای را درك می كند.

ذكر زبانی در حضرت يوسف عليه السلام

همه اين شش مرتبه ذكر در حضرت يوسف عليه السلام بوده است. اما ذكر زبان، اقرار به وحدانيت حضرت حق است. در اين زمينه نبايد كسی ساكت باشد. اين اقرار به وحدانيت گاهی به طور آزاد است كه من می گويم: «لا اله الا الله» و راست می گويم.

همين نيز فقط مهم است؛ چون در آيه اول سوره مباركه منافقون می بينيد؛

«إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ» «1»

______________________________
(1)- منافقون (63): 1؛ «چون منافقان نزد تو آيند، می گويند: گواهی می دهيم كه تو بی ترديد فرستادة خدايی و خدا می داند كه تو بی ترديد فرستاده اويی.»




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^