عرفان در سوره يوسف، ص: 171
يكی از افراد دشمن پای منبر حضرت آمده بود، به قدری دشمن تحت تأثير قرار گرفت كه از جا بلند شد و با فرياد گفت: يا علی! خدا تو را بكشد، «1» چقدر خوش بيانی. مردم حركت كردند كه آن شخص را تنبيه كنند، اما حضرت از روی منبر با دنيايی از محبت فرمودند: به چه كسی گفت مرگ بر تو؟ گفتند: به شما. فرمود:
می خواهيد او را چه كار كنيد؟ گفتند: می خواهيم او را تنبيه كنيم. فرمود: او كه با شما نبود. به يك نفر در اين مسجد گفت: مرگ بر تو، آن هم من بودم، پس حساب او با من است. به او مهلت دهيد تا منبر من تمام شود، شايد در او اثر كند.
اگر او گناه می كند، تهمت می زند، غيبت می كند، شما مانند او عمل نكنيد، بلكه شما به خدا تكيه كنيد و او را وكيل خود بگيريد.
«نِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصِيرُ» «2»
او خود می داند كه چه كار كند.
فتح دل با تحمل و صبر
البته تحمل چنين مسائلی فتح دل می آورد. سه نوع فتح در قرآن هست كه دو نوع آن فتح مقيّد است.
«نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» «3»
______________________________
(1)- نهج البلاغة: حكمت 420؛ « [يُرْوَی
رُوِيَ أَنَّهُ عليه السلام كَانَ جَالِساً فِي أَصْحَابِهِ [إِذْ مَرَّتْ
فَمَرَّتْ بِهِمُ امْرَأَةٌ جَمِيلَةٌ فَرَمَقَهَا الْقَوْمُ بِأَبْصَارِهِمْ
فَقَالَ عليه السلام- إِنَّ أَبْصَارَ هَذِهِ الْفُحُولِ طَوَامِحُ وَ إِنَّ
ذَلِكَ سَبَبُ هِبَابِهَا فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَی امْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ
فَلْيُلَامِسْ أَهْلَهُ فَإِنَّمَا هِيَ امْرَأَةٌ كَامْرَأَتِهِ فَقَالَ رَجُلٌ
مِنَ الْخَوَارِجِ قَاتَلَهُ اللَّهُ كَافِراً مَا أَفْقَهَهُ-] قَالَ فَوَثَبَ
الْقَوْمُ لِيَقْتُلُوهُ فَقَالَ عليه السلام رُوَيْداً إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ
بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْب.»
(2)- انفال (8): 40؛ «نيكو سرپرست و نيكو ياوری است.»
(3)- صف (61): 13؛ «ياری و پيروزی نزديك از سوی خداست؛ «و مؤمنان را مژده ده.»