فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عرفان در سوره يوسف، ص: 268

از آنجا به بدترين نقطه آب و هوايی آمد، كجا؟ اين درّه ای كه مسجد الحرام و كعبه در آن است. در اطراف، كوه های سخت و بلند و هوای بسيار گرم زمين قطره ای آب و سر سبزی ندارد. به آنجا رسيدند، خداوند فرمود: اين مادر و بچه را بگذار و خودت برو. گفت: چشم.

هر كس كه اين طوری چشم بگويد، مانند حضرت ابراهيم عليه السلام است. ابراهيم نشدن به خاطر چشم نگفتن است، اما ابراهيم شدن به اين است كه من با سازنده خود اختلاف نداشته باشم. اما من در چيزهای آسان حاضر نيستم چشم بگويم، ولی حضرت ابراهيم عليه السلام سنگين ترين حكم را پذيرفت و هيچ نگرانيی نداشت؛ چون محبوبش را حكيم، رازق و حافظ می داند و يقين دارد.

گفت: چشم. نقطه كمال در همين چشم گفتن در مقابل پروردگار است:

«إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ» «1»

خدا به حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود: تسليم من باش، شد.

هموار شدن سختی ها بر حضرت ابراهيم عليه السلام

ابراهيم عليه السلام رو به پروردگار كرد. چگونه و با چه چيز اين برنامه بسيار سنگين را به خود هموار كرد؟ خدا به او وعده ای داد؟ نه. آينده اين مادر و بچه را برايش گفت؟

نه. فقط گفت: اين ها را بگذار و برو. هيچ چيز ديگری نگفت.

اما حضرت ابراهيم عليه السلام فراق اين كودك و مادر را با چه چيزی در وجود خود هموار كرد؟ به پروردگار رو كرد:

«رب» چقدر زيبا حرف را شروع كرد: ای مالك من! من كه در مقابل تو

______________________________
(1)- بقره (2): 131؛ « [و ياد كنيد] هنگامی كه پروردگارش به او فرمود: تسليم باش؛ «گفت: به پروردگار جهانيان تسليم شدم.»




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^