فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عرفان در سوره يوسف، ص: 124

بگو به شهر برويد، هر چه می خواهيد بكاريد و با زحمت به دست بياوريد و بخوريد. من ديگر كاری به شما بی ادبان ندارم. اين داستان در آخر سوره مائده نيز آمده است:

منقطع شد خوان و ناز از آسمان

ماند رنج زرع و بيل و داس مان

باز عيسی چون شفاعت كرد، حق

خوان فرستاد و غنيمت در طبق

باز گستاخان ادب بگذاشتند

چون گدايان زلّه ها برداشتند «1»

«زلّه»؛ يعنی لقمه معمولی را از سفره ديگران به پستی برداشتن. سفره را خدا پهن كرده است، كجا می رويد؟

لابه كرد عيسی ايشان را كه اين

دائم است و كم نگردد از زمين «2»

بی تربيت ها! نمك خدا را زمين گذاشته، به سراغ نمك دشمن می رويد؟

بد گمانی كردن و حرص آوری

كفر باشد پيش خوان مهتری «3»

ناسپاسی و طغيان، عامل محروميت

اگر كسی بر سر اين سفره ناسپاسی كند و دچار بيماری طغيانِ شهوت شود، محروم می شود. اگر بر سر اين سفره دست از دست پيغمبر صلی الله عليه و آله بردارد، دستش در دست ابوجهل می افتد. اگر از علی عليه السلام دست بردارد، گرفتار معاويه می شود.

مائده از آسمان در می رسيد

بی شری و بيع و بی گفت و شنيد

هر چه بر تو آيد از ظلمات و غم

آن ز بی باكیّ و گستاخیّ است هم

______________________________
(1)- مثنوی مولوی.

(2)- مثنوی مولوی.

(3)- مثنوی مولوی.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^