فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عرفان در سوره يوسف، ص: 185

خيمه كنار می رود، فرستاده حضرت ابی عبدالله عليه السلام می گويد: ای زهير! امام حسين بن علی عليهما السلام با تو كار دارد.

او می گويد: من با حسين بن علی عليهما السلام كاری ندارم؛ يعنی بيماری او به قدری سنگين است كه نمی داند بيمار است و می گويد: من با طبيب كاری ندارم و بيمار نيستم.

اما همسر با كرامتی دارد كه می داند شوهرش مريض است، لذا با ناله، از پشت پرده خيمه گفت: جگرگوشه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام كسی را به دنبال تو فرستاده است، می گويی: نمی روم؟ برو.

رفت. طبيب با او چه حرفی زد و گفتاردرمانی اين طبيب چگونه بود؟ خبرش به ما نرسيده است، ولی وقتی برگشت، هنوز گرسنه بود، اما گفت: سفره را جمع كنيد، غذا نمی خواهم. خيمه مرا به كنار خيمه حضرت ابی عبدالله عليه السلام بياوريد. من حسينی شدم؛ يعنی بيماری من خوب شد.

درمان همديگر با روش دين

جوانی كه ازدواج كرده است، بعد می فهمد كه آن دختر خلأهای باطنی دارد، با كرامت، زبان نرم، اخلاق شيرين و برخورد ملكوتی و الهی، به تدريج در طول چند سال می تواند اين همسر خود را با خدا آشتی دهد. اجرت اين شوهر نيز با




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^