فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عرفان در سوره يوسف، ص: 377

تشبيه امثال پيرمرد گبر به بچه شيرخوار

ای موسی! می دانی داستان اين پيرمرد گبر چيست؟ داستان بچه شيرخواره است:

كودكان گاهی به خشم و گه به ناز

از دهان پستان بيندازند باز

دارد شير می خورد، اما يكباره رها می كند و سرش را برمی گرداند.

دايه پستان چون گذارد در دهن

هين مكن ناز ای انيس جانِ من

رخ مگردان خود تو پستانم بگير

جوشد از پستان من بهر تو شير

خلق طفلانند و باشد دايه او

دايه ای بس مهربان و نرمخو «1»

توبه پيرمرد گبر

چون كه موسی باز گشت از كوه طور

طور نی، بل قُلزم زخّار نور

گفت: كافر با كليم اندر اياب

گو پيامم را اگر داری جواب

گفت: موسی آنچه حق فرموده بود

زنگ كفر از باطن كافر زدود

بود گمراهی ز راه افتاده پس

آن جوابش بود آواز جرس

سر به زير انداخت لختی شرمگين

آستين بر چشم و چشمش بر زمين

سر برآورد آن گهی با چشم تر

با دلی پر خون و جانی پر شرر

گفت: ای موسی دهانم دوختی

از پشيمانی تو جانم سوختی

من چه گفتم ای كه روی من سياه

تا ابد از گفت خود افغان و آه

ای موسی! من نفهم بودم و خدا را نشناختم. اگر كسی به من گفته بود كه خدا

______________________________
(1)- ملا احمد نراقی.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^