فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عرفان در سوره يوسف، ص: 196

نگاهی كرد، بعد به وسط دجله پرت كرد. ناله صاحب انگشتر درآمد و داد كشيد.

جابر گفت: چه شد؟ گفت: قلبم را به باد دادی، برای چه انگشتر قيمتی را دور انداختی؟

گفت: اين همه داد و بی داد و رنج ندارد. كنار پل دجله بيا. به دجله نگاهی كرد و گفت: انگشتر اين بدبخت را به او بده. آب تا روی پل بالا آمد و انگشتر از آب بيرون آمد. جابر گفت: بردار و اين همه ناله نكن، دنيا و آخرت را به ما داده اند، در ما اثر نگذاشته است و ما را به خود وابسته نكرده، آن گاه تو به يك انگشتر اين همه وابسته هستی؟ خانه، پول، مقام، صندلی، چرا حال تو را به هم زده است؟

دل پر از خدا

همه دل عارف به اين خوش است كه با وجود در كنار خانواده، دوستان و مردم بودن، هميشه در حضور است. همه چيز دنيا در چشم او كوچك و معمولی است.

وقتی اميرالمؤمنين عليه السلام كفش خود را وصله می زد، به ابن عباس فرمود: اين كفش چند می ارزد؟ گفت: هيچ. فرمود: ای پسر عباس! والله! اين حكومت نزد من از اين




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^