عرفان در سوره يوسف، ص: 455

يكی از شجاع ترين دشمنان جبهه مقابل تا پيغمبر صلی الله عليه و آله را ديد، خيز برداشت و چنان به رسول خدا تنه زد كه پيغمبر صلی الله عليه و آله روی خاك افتادند. او روی سينه پيغمبر صلی الله عليه و آله نشست، خنجرش را كشيد و گفت: چه كسی تو را نجات می دهد؟

حضرت خيلی آرام فرمودند: خدا. تا اين را فرمود، پيشامدی برای آن مرد شد كه روی سينه پيغمبر صلی الله عليه و آله بدنش سست شد و افتاد. پيغمبر صلی الله عليه و آله روی سينه او نشست، فرمود: تو را چه كسی نجات می دهد؟ عرض كرد: كرم تو. پيامبر صلی الله عليه و آله از روی سينه او برخاستند. از حرف اين پيغمبر اطاعت كنيد كه شما را دوست دارد. «1»

ب: فكر امّت خود بودن در هنگام رحلت

خيلی عجيب است كه هزاران فرشته در روز بيست و هشت صفر نازل شوند و بگويند: يا رسول الله! بهشت را زينت كرده اند، شما آمادگی خود را اعلان كنيد تا شما را ببريم. فرمود: آماده رفتن نيستم. بلند بلند گريه كرد.

ملائكه عرض كردند: تمام رحمت و بهشت خدا منتظر شماست، چرا آمادگی خود را اعلام نمی كنيد؟ فرمود: برادرم جبرئيل كجاست؟ خدا به جبرئيل فرمود: به كنار بستر حبيبم برو، ببين چه كار دارد؟

آمد، عرض كرد: چرا آمادگی خود را اعلام نمی كنيد؟ حضرت بلند بلند گريه

______________________________
(1)- الكافي: 8/ 127، حديث 97؛ «أَبَانٌ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام نَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه و آله فِي غَزْوَةِ ذَاتِ الرِّقَاعِ تَحْتَ شَجَرَةٍ عَلَی شَفِيرِ وَادٍ فَأَقْبَلَ سَيْلٌ فَحَالَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَصْحَابِهِ فَرَآهُ رَجُلٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُسْلِمُونَ قِيَامٌ عَلَی شَفِيرِ الْوَادِي يَنْتَظِرُونَ مَتَی يَنْقَطِعُ السَّيْلُ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ لِقَوْمِهِ أَنَا أَقْتُلُ مُحَمَّداً فَجَاءَ وَ شَدَّ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه و آله بِالسَّيْفِ ثُمَّ قَالَ مَنْ يُنْجِيكَ مِنِّي يَا مُحَمَّدُ فَقَالَ رَبِّي وَ رَبُّكَ فَنَسَفَهُ جَبْرَئِيلُ عليه السلام عَنْ فَرَسِهِ فَسَقَطَ عَلَی ظَهْرِهِ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَخَذَ السَّيْفَ وَ جَلَسَ عَلَی صَدْرِهِ وَ قَالَ مَنْ يُنْجِيكَ مِنِّي يَا غَوْرَثُ فَقَالَ جُودُكَ وَ كَرَمُكَ يَا مُحَمَّدُ فَتَرَكَهُ فَقَامَ وَ هُوَ يَقُولُ وَ اللَّهِ لَأَنْتَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَكْرَمُ.»