فارسی
شنبه 08 ارديبهشت 1403 - السبت 17 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عرفان در سوره يوسف، ص: 398

هم درسی های علامه لاهيجانی به شيخ انصاری گفته بودند و ايشان با نامه ای به مرحوم حاج ملا علی كنی نوشته بود كه يكی از بهترين شاگردان حوزه اميرالمؤمنين عليه السلام مجتهد جامع الشرايط، يعنی علّامه لاهيجانی به تهران آمده است و لياقت دارد كه در رأس علمای اين شهر باشد.

حاج ملا علی كنی خودش مرجع تقليد بود، نامه شيخ انصاری را بوسيد و به چشم خود ماليد كه يعنی ما خطّ شيخ را به چشم خود بماليم كه در قيامت آبروی ما نرود. شش ماه گذشت، هر جايی می رفتند؛ مسجد، حوزه، غريبه ای را می ديدند، می پرسيدند: آقا! شما علامه لاهيجانی نيستيد؟ بالاخره او را پيدا نمی كردند.

كاغذ استخاره را آورد، ديد حاج ملّا علی كنی مشغول درس است و دارد خارج فقه می گويد و عجب دريايی است. كنار كفش ها نشست و در وسط درس، اشكال علميی به نظرش آمد، ديد حاج ملا علی اينجا را اشتباه می گويد. بالاخره درس علم است. از روی كفش ها گفت: استاد! به نظر می آيد اين مطلب اين گونه باشد.

شناخته شدن علامه لاهيجانی

مرحوم حاج ملّا علی نگاهی به او كرد، گفت: قدری جلوتر بيا و بار ديگر حرف خود را بگو. علامه لاهيجانی گفت. مرحوم حاج ملا علی ديد كه در او علم موج می زند، اين مطلب در سطح مراجع بايد مطرح شود، اما او پر از گرد و خاك عطّاری




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^