عرفان در سوره يوسف، ص: 285

آزاد كردن انسان، يكی از نتايج اين تكليف است. نهايت اين آزادی نيز آزادی خود انسان است. پس چرا به اين تكليف عمل نمی كنيد؟ چرا از خوديت خود، از اسارت هوای نفس، شيطان، شهوات، مال و مقام خود را آزاد نمی كنيد؟

نمی خواهد بفرمايد: چرا مال، مقام و شهوت داريد؟ بلكه می خواهد بفرمايد: چرا آنها خادم تو نيستند و تو خادم آنها هستی؟

2- در كمك به گرفتاران

چرا خود را آزاد نمی كنيد؟ اين اسارت برای چيست؟ چرا جا مانده ايد؟

«أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ».

چرا برای روز سختی، مشكل، رنج و نداری قيامت، به مشكل داران در زندگی كمك نمی كنيد. تو اسير مال نيستی؟ «1»

3- در يتيم نوازی

بعد می فرمايد:

«يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ* أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ» «2»

______________________________
(1)- الكافي: 2/ 201، باب إطعام المؤمن، حديث 5 و 6؛ «عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليه السلام قَالَ مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً مِنْ جُوعٍ أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ وَ مَنْ سَقَی مُؤْمِناً مِنْ ظَمَإٍ سَقَاهُ اللَّهُ مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ.»

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً حَتَّی يُشْبِعَهُ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِي الآْخِرَةِ لَامَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَانَبِيٌّ مُرْسَلٌ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ثُمَّ قَالَ مِنْ مُوجِبَاتِ الْمَغْفِرَةِ إِطْعَامُ الْمُسْلِمِ السَّغْبَانِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَ اللَّهِ عز و جل: «أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ».»

(2)- بلد (90): 11- 16؛ «طعام دادن در روز گرسنگی و قحطی،* به يتيمی خويشاوند،* يا مستمندی خاك نشين.»