فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عرفان در سوره يوسف، ص: 329

به درس اشكال كرد، باز هم اشكال و اشكال كرد و جواب گرفت. ديگر درس داشت به هم می ريخت. شيخ جواب داد: وقتی درس تمام شد، بيا.

آخر درس كه ديگر هيچ كس نبود، شيخ آمد و گفت: ای بزرگوار! آن كسی كه برای تو «بِسْمِ اللَّهِ » خواند، تا «وَ لَا الضَّالِّينَ » را برای من خوانده است. كمی آرام باش.

در و پنجره را باز كردند. بلال گفت: «الله اكبر»، فرمود:

«الله اكبر أن يوصف»

حضور را می بينيد؟ بلال گفت: «أشهد أن لا اله الا الله» فرمود: تمام وجودم شاهد وحدانيت او است؛ يعنی جايی را در حيات، ذات، ظاهر و باطن من پيدا نمی كنيد كه از خدا خالی باشد.

2- حضرت سجاد عليه السلام

اما دومين نفر. به يزيد گفت: روی اين چوب ها بروم؟ منبر را چوب گفت؛ چون اين منبر اهل ظلم بود. هر چيزی كه برای اهل غايب است، جماد است و هر چيزی كه برای اهل حاضر است، زنده است. وقتی غايب می ميرد، روح از بدنش جدا می شود، اما حاضر از حيات طبيعی به حيات الهی انتقال پيدا می كند و نمی ميرد.

اگر اين انتقال صورت نمی گرفت، پس اين آيه چه می گويد:

«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعِي إِلی رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً* فَادْخُلِي فِي عِبادِي* وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» «1»

اينجا اصلًا بحث جدايی مطرح نيست، غايب بين بدن و روحش جدايی حاصل می شود. حاضر، حاضر است و جدايی معنا ندارد.

______________________________
(1)- فجر (89): 27- 30؛ «ای جان آرام گرفته و اطمينان يافته!* به سوی پروردگارت در حالی كه از او خشنودی و او هم از تو خشنود است، باز گرد* پس در ميان بندگانم درآی* و در بهشتم وارد شو.»




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^