فارسی
سه شنبه 02 مرداد 1403 - الثلاثاء 15 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عرفان در سوره يوسف، ص: 115

«وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ» «1»

كاروان فروشنده به اين فرد خيلی بی رغبت و بی ميل بودند؛ يعنی دنبال اين بودند كه با پول كمی شرّ او را بكنند و بروند. در آن گردونه تحقير سخت و هفت سال به آن زن مصری گرفتار شدن، به زندان فرعون مصر افتادن و بعد از نجات، روی تخت نخست وزيری قرار گرفتن، در حال مدّ بود. قرآن مجيد در بخش به بخش زندگی حضرت يوسف عليه السلام نشان می دهد كه فقط خدا محور قلب او بود.

خيلی عجيب است كه هيچ كدام از حوادث تلخ و شيرين، كمترين انحرافی در او ايجاد نكرد. از زمانی كه در دامن پدر خواب ديد، مستقيم بود تا وقتی كه جنازه مبارك او را در مصر دفن كردند.

«تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ» «2»

خيلی از افراد در پستی و بلندی روزگار، عوض شدند و ورق زندگی شان در حوادث تلخ و شيرين برگشت. خيلی ها از دايره تواضع به دايره تكبر كشيده شدند، اما اين انسان، با اين همه پستی و بلندی روزگار كه يكی از اين مشكلات كافی بود تا انسان را برای هميشه كمر شكن كند، با سلامتِ كامل جاده حوادث را با محوريت توحيد رفت، تا برای هميشه در آغوش رحمت خاصّ حضرت حقّ قرار گرفت.

به تعبير ساده تر، هيچ نوع بيماری فكری، قلبی و روحی در اين انسان راه پيدا نكرد؛ چون نتوانست به سراغ او برود و محروميتی از فيوضات حضرت حق ايجاد

______________________________
(1)- يوسف (12): 20؛ «و نسبت به او بی رغبت بودند.»

(2)- يوسف (12): 101؛ «در حالی كه تسليم [فرمان های تو] باشم جانم را بگير و به شايستگان مُلحقم كن.»




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^