فارسی
دوشنبه 14 آبان 1403 - الاثنين 1 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عرفان در سوره يوسف، ص: 402

ساقی و مطرب و می جمله مهيّاست ولی

عيش بی يار مهيّا نشود يار كجاست

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

فكر معقول بفرما گل بی خار كجاست «1»

فرمودند: بيا بر سر قبر علامه لاهيجانی برويم. ايشان می گويد: با امام زمان عليه السلام آمديم، سر قبر رسيديم، قبر باز شد، علامه لاهيجانی بيرون آمد و سلام كرد و امام زمان عليه السلام جوابش را داد و احوالپرسی كرد. پرسيد: در برزخ خوب و راحت هستی؟

اهل بيت عليهم السلام نه تنها مشكل دنيای ما را حل می كنند، بلكه مشكل برزخ، قيامت و پرونده ما را نيز برطرف می كنند.

بعد وقتی حرف علامه لاهيجانی با امام زمان عليه السلام تمام شد، به من رو كرد و گفت:

وقتی به تهران رفتی، سلام مرا به حاج شيخ مرتضی برسان. بگو: چرا بر سر قبر من نمی آيی؟ من منتظرم. امام زمان عليه السلام فرمودند: علامه لاهيجانی! شيخ مرتضی پير شده، زانو درد گرفته و نمی تواند بيايد. من به جای او می آيم و به تو سر می زنم.

آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند

فرزند و عيال و خانمان را چه كند

ديوانه كنی هر دو جهانش بخشی

ديوانه تو هر دو جهان را چه كند «2»

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

______________________________
(1)- حافظ شيرازی.

(2)- مناجات خواجه عبداللّه انصاری.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^