عرفان در سوره يوسف، ص: 37
آن كسی كه دلش گم شده است، از همه عالم، جز آب و علف چيز ديگری نمی تواند ببيند. اگر به رشته های مختلف علمی، ابزاری و صنعتی نيز وصل باشد، فقط برای فراهم كردن آب و علف است.
وقتی دلش را گم كند، به جای يا صمد، يا صنم و به جای آخرت، دنيا می گويد؛ يعنی باطل را به جای حق و نادرستی را به جای درستی می گويد. به جای صراط مستقيم، راه شيطان را می پويد و بر اين مطلب نيز اصرار می كند.
تبليغ سيزده ساله پيغمبر عظيم الشأن اسلام صلی الله عليه و آله كم نبود، ولی مردم مكه، اهل قريش و اقوام پيغمبر صلی الله عليه و آله، عموها، بر باطل خود اصرار داشتند.
«الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» «1»
می گفتند: كار ما درست و خوب است، اما كار اين جادوگر دروغگوی ساحر، خراب است. چرا مصرّ بودند؛ چون دل آنان گم شده بود و وقتی دل گم شود، انسان «كَالْأَنْعامِ» می شود. وقتی،
«لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها»
شود، پشت سر آن:
«لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها» «2»
______________________________ (1)- كهف (18): 104؛ « [آنان ] كسانی هستند كه كوششان در زندگی دنيا به هدر رفته [و گم شده است ] در حالی كه خود می پندارند، خوب عمل می كنند.»
(2)- اعراف (7): 179. آنان را دل هايی است كه به وسيله آن [معارف الهی را] در نمی يابند، و چشمانی است كه توسط آن [حقايق و نشانه های حق را] نمی بينند، و گوش هايی است كه به وسيله آن [سخن خدا و پيامبران را] نمی شنوند.»