عرفان در سوره يوسف، ص: 427
نوح عليه السلام، ابراهيم خليل الرحمن ساختم، چون در قرآن می فرمايد:
«وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ» «1»
بالاخره از طريقی به او رساندم كه تسليم من باش. در عين تسليم، آزاد بود؛ يعنی از محيط بابل كه محيطی صد در صد بت پرستی بود، از محيط خانواده خودش، چون يتيم بود و زير دست عمويش آزر كه در قرآن اسم او آمده كه كارخانه بت سازی داشت، آزاد بود.
يعنی حتی يك روز حاضر نشد به كارخانه عموی خود برود و شاگردی كند. يك بار نيز تيشه ای بلند نكرد كه چوبی را به عنوان بت بتراشد. البته اگر مردم زمان او و قبل و بعد او بت می پرستيدند، خود بت، منظور پرستش نبود. اين ها بت ها را نمودی از ارواحی در عالم غيب می دانستند كه آن ارواح را نيز در فكر خودشان ساخته بودند و «رب النوع» می دانستند، می گفتند: روح باران، روح كشاورزی، روح تابش، روح بهار، روح زمستان.
اين بت ها را به طرح خودشان، به شكل آن ارواحی كه تصور كرده بودند می ساختند و جلوی بت ها خم و راست می شدند كه آن ارواح ببينند كه اينان پرستنده آنها هستند تا كاری برای آنها انجام دهند. «2»
______________________________ (1)- صافات (37): 83؛ «و به راستی ابراهيم از پيروان نوح بود.»
(2)- تفسير نمونه: 1/ 33- 34؛ «مطالعه تاريخ اديان و مذاهب نشان می دهد كه منحرفان از خط توحيد راستين، همواره برای اين جهان رب النوعهايی قائل بودند، سرچشمه اين تفكرغلط اين بوده كه گمان می كردند هر يك از انواع موجودات نياز به رب النوع مستقلی دارد كه آن نوع را تربيت و رهبری كند، گويا خدا را كافی برای تربيت اين انواع نمی دانستند!
حتی برای اموری همانند عشق، عقل، تجارت، جنگ و شكار رب النوعی قائل بودند، از جمله يونانيان دوازده خدای بزرگ (رب النوع) را پرستش می كردند كه به پندار آنها بر فراز قله آلپ بزم خدايی دائر ساخته، و هر يك مظهر يكی از صفات آدمی بودند!.
در «كلده» پايتخت كشور «آشور» رب النوع آب، رب النوع ماه، رب النوع خورشيد و رب النوع زهره قائل بودند، و هر كدام را بنامی می ناميدند، و ما فوق همه اينها «ماردوك» را رب الارباب ميشمردند.
در «روم» نيز خدايان متعدد رواج داشت و بازار شرك و تعدد خدايان و ارباب انواع شايد از همه جا داغتر بود.
آنها مجموع خدايان را به دو دسته تقسيم می كردند: خدايان خانوادگی و خدايان حكومت، كه مردم زياد به آنها علاقه نشان نمی دادند. (چرا كه دل خوشی از حكومتشان نداشتند!)
عده اين خدايان فوق العاده زياد بود، زيرا هر يك از اين خدايان يك پست مخصوص داشت، و در امور محدودی مداخله می كرد، تا آنجا كه «در خانه» دارای خدای مخصوص بود! بلكه پاشنه و آستانه خانه نيز هر يك رب النوعی داشتند! به گفته يكی از مورخان جای تعجب نيست كه روميها 30 هزار خدا داشته باشند، آن چنان كه يكی از بزرگان آنها به شوخی گفته بود تعداد خدايان كشور ما به حدی است كه در معابر و محافل فراوانتر از افراد ملت می باشند! از اين خدايان می توان رب النوع كشاورزی، رب النوع آشپزخانه، و رب النوع انبار غذا، رب النوع خانه، رب النوع شعله گاز، رب النوع آتش، رب النوع ميوه ها، رب النوع درو، رب النوع درخت تاك، رب النوع جنگل، رب النوع حريق و رب النوع دروازه بزرگ رم و رب النوع آتشكده ملی را نام برد.
كوتاه سخن اينكه بشر در گذشته با انواع خرافات دست به گريبان بوده است همانطور كه الان هم خرافات بسياری از آن عصر به يادگار مانده.
در عصر نزول قرآن نيز بتهای متعدد مورد پرستش و ستايش قرار داشته و شايد همه يا قسمتی از آنها جانشين رب النوعهای پيشين بودند.
از همه گذشته گاهی بشر را نيز عملا رب خود قرار می دادند، چنان كه قرآن در نكوهش مردمی كه احبار (دانشمندان يهود) و رهبانان (مردان و زنان تارك دنيا) را ارباب خود می دانستند می گويد: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ »: آنها احبار و رهبانهايشان را ارباب بجای خدا می دانستند. (توبه: 31).»