عرفان در سوره يوسف، ص: 63
می دانی در دل چنين شخصی چه چيزی می ريزم؟ بالاترين مايه در اين عالم را در اين ظرف می ريزم و آن عشق به خودم است كه لذت مناجات با خودم را بر او روز افزون می كنم؛ چون او دارد می گويد: تو دل مرا ببر.
تسليم دلهای طيب به امر خدا
به حضرت عيسی بن مريم عليهما السلام گفتند: «1» هميشه پياده به اين طرف و آن طرف می روی و گاهی سوار مركب می شوی. تو با اين عظمت، از پروردگار بخواه مركبی به تو بدهد. فرمود: من خجالت می كشم از خدا چيزی را بخواهم كه در خدمت او قرار بگيرم. هر چه او می خواهد، من فقط تسليم هستم، چيزی نمی خواهم.
حضرت يوسف عليه السلام با آن بلوغ عقلی، قلب را به دست خدا داده بود و خدا در اين قلب، اول اين بشارت و خواب را ريخت. به او ارائه كرد كه ای يوسف! چنين آينده ای در انتظار تو است كه خورشيد، ماه و يازده ستاره در برابر تو خاكسار هستند.
گرت سلطنت فقر ببخشد ای دل |
كمترين مُلك تو از ماه بود تا ماهی «2» |
|
______________________________
(1)- إرشاد القلوب إلی الصواب: 1/ 157، الباب
الثامن و الأربعون؛ «فإنه كان يقول خَادِمِي يَدَايَ وَ دَابَّتِي رِجْلَايَ وَ
فِرَاشِيَ الْأَرْضُ وَ وِسَادِيَ الْحَجَرُ وَ دِفْئِي فِي الشِّتَاءِ مَشَارِقُ
الْأَرْضِ وَ سِرَاجِيَ الْقَمَرُ وَ إِدَامِيَ الْجُوعُ وَ شِعَارِيَ الْخَوْفُ
وَ لِبَاسِيَ الصُّوفُ وَ فَاكِهَتِي وَ رَيْحَانَتِي مَا أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ
لِلْوُحُوشِ وَ الْأَنْعَامِ أَبِيتُ وَ لَيْسَ مَعِي شَيْ ءٌ وَ أُصْبِحُ وَ
لَيْسَ لِي شَيْ ءٌ وَ لَيْسَ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ أَحَدٌ أَغْنَی مِنِّي.»
(2)- حافظ شيرازی.