عرفان در سوره يوسف، ص: 435
شيعه كه رسول خدا صلی الله عليه و آله دست خود را روی شانه سلمان گذاشتند، فرمودند: از هم شهری های اين مرد هستند. «1»
هشدار قرآن در ناشكری از نعمت دين
اما اين آيه هنوز سر جای خود است و اگر ما نيز با دين قطع رابطه كنيم، خدا قوم ديگری را می آورد. مگر اين كار را قبلًا نكرده است؟ چه بسا جوانانی كه در خانه دينداران و يا جبهه بودند، اما در مقابل فساد سخت بی دين شدند و چه جوانانی از خانواده های بسيار بی دين بودند كه سخت متدين شدند. اگر نمی خواهی، از تو می گيرد و به ديگری می دهد. برای خدا كاری ندارد.
منش زنان و مردان خدايی
اين دختر با چه حيايی، كاملًا پوشيده، به يك شكلی راه می رود كه اصلًا نگاه كسی را جذب نكند.
«تَمْشِي عَلَی اسْتِحْياءٍ» «2»
از پشت سرِ حضرت موسی عليه السلام آمد، گفت: پدرم با شما كار دارد. تشريف
______________________________ (1)- تفسير نور الثقلين: 1/ 642، حديث 250؛ بحار الأنوار: 22/ 52، باب 37؛ سنن الترمذی: 5/ 60؛ «و روی ان النبي صلی الله عليه و آله سئل عن هذه الاية فضرب بيده علی عاتق سلمان فقال هذا و ذووه، ثم قال: لو كان الدين معلقا بالثريا لناله رجال من أبناء فارس، و قيل: هم أمير المؤمنين عليه السلام و أصحابه حين قاتل من قاتله من الناكثين و القاسطين و المارقين و روی ذلك عن عمار و حذيفة و ابن عباس، و هو المروي عن ابی جعفر و ابی عبد الله عليهما السلام، و يؤيده هذا القول ان النبي صلی الله عليه و آله و سلم وصفه بهذه الصفات المذكورة في الاية فقال فيه و قد ندبه لفتح خيبر بعد ان رد عنها حامل الراية اليه مرة بعد اخری و هو يجبن الناس و يجبنونه: لأعطين الراية غدا رجل يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله كرارا غير فرار، لا يرجع حتی يفتح الله علی يده ثم أعطاها إياه.»
(2)- قصص (28): 25؛ «در حالی كه با حالت شرم و حيا گام برمی داشت.»