ايمان و آثار آن، ص: 305
با توكّل بر خدا، صد هزار هست خرما، صد هزار درخت خرما است
برخورد خود اميرمؤمنان عليه السلام با زمين چنين بود كه اين برخورد حتی در ايام حكومت ايشان نيز ادامه داشت؛ يعنی آن حضرت ساعت هايی را برای زمين قرار داده بود. امام باقر عليه السلام می فرمايد، او روزی داشت شتری را با يك باری می برد. يك نفر رسيد و به اميرمؤمنان عليه السلام گفت: اين بار چيست؟ امام فرمود: اگر خدا عنايت كند و بخواهد، در بار من، صد هزار درخت خرما است. چرا حضرت نفرمود: بار شترم، صد هزار هست خرما هست؛ چون درخت و نخليه ای در بار شتر حضرت بسته نشده بود.
يك ديندار واقعی چه ديدگاه زيبايی دارد! اولًا حضرت گفت: اگر خدا عنايت كند، و اگر خدا بخواهد؛ يعنی ما هر كاری را بخواهيم بكنيم، اگر بخواهيم كار انجام بشود و تحقّق پيدا بكند، بايد به خدا تكيه كنيم:
«1»
اگر تو به گونه ای باشی كه من برای تو خيری را بخواهم؛ يعنی بنده ای هستی كه قبولت كرده ام و دوستت دارم، و خيری را برايت می خواهم، تمام موجوداتِ عالم اگر جمع بشوند و بخواهند جلوی رسيدن خيری كه من برايت خواسته ام بگيرند، نمی توانند.
آن ها كجا می خواهند راه بندان درست بكنند كه خير من به تو نرسد. كل جاده های آفرينش، در اختيار من است، پس كدام راه را می خواهند ببندند؟ حضرت اول گفت: خدا. چنين كسی كه حالش اين است كه تا خدا نخواهد، كاری انجام نمی گيرد و او بايد قابليتی نشان بدهد كه خدا برای او خير بخواهد. اين فرد نمی تواند آدم مغروری بشود؛ نمی تواند آدم متكبری بشود؛ نمی تواند برای ديگران سينه سپر بكند؛ چون حال او نسبت به پروردگار عالم، حال خاكساری است. او می گويد، من هيچ كاره ام. اين يك حرف راستی است. اين كه تو همه كاره ای. اين هم يك حرف راستی است.
اين كه اميرمؤمنان عليه السلام چرا به جای اين كه بگويد، صد هزار هست خرما، فرمود، صد هزار درخت خرما. گفتن چنين سخنی برای اين است كه ديندار نبايد حال بين و الآن بين باشد؛ چون آن كسی كه الان بين است، فقط برای الآن كار می كند و توجه ای به آيند كار خود ندارد. اميرمؤمنان عليه السلام هم زمان آيند دنيايش را می بيند و هم زمان آيند آخرتش را. او به گونه ای دارد كار می كند كه هم در آيند دنيايی اش كم نياورد و هم در آيند آخرت خود؛ يعنی مؤمن بايد عاقبت بين
______________________________ (1) 3. يونس: 107.