ايمان و آثار آن، ص: 99
نوشته، نام حجه ابن الحسن العسكری نوشته شده بود. امام زمان عليه السلام در مرگ اين مرد با واقعيت انسانی؛ يعنی شيخ مفيد رحمه الله، خيلی گريه كرد و در گريه هايش گفت: يادم نمی رود، هر وقت در مجلس درس می ديدم كه بر روی كرسی درس نشسته ای و داری احكام خدا را برای مردم بيان می كنی، شاد می شدم. «1»
البته، امام زمان عليه السلام آن موقع هم از ديده ها غايب بود و زندگانی پنهانی و مخفيانه داشت، ولی هر روز در مجلس درس شيخ مفيد شركت می كرد. اين ها در دنيا چه كسی بودند، و ما نسبت به آنان چقدر تا به حال ضرر كرده ايم.
احترام گذاشتن علی عليه السلام به مردان خدا
تيرهای چوبی سقف مغازه ای شكسته بود و صاحبش برای ترميم آن سقف پول نداشت و برای تأمين پول آن خرمافروشی می كرد. عليعليه السلام، گوهر دوم عالم خلقت، هر وقت خسته می شد، در اين مغازه می آمد و می گفت: ميثم جان! آمدم تو را ملاقات كنم، خسته شده ام.
شما چه مردان عالی قدری بوديد كه علی عليه السلام وقتی شما را می ديد، غم و غصه اش برطرف می شد.
قبيله ای در زمان علی عليه السلام به نام قبيل بنی شاكر «2» بودند، عدد اين ها به هزار نفر نمی رسيد.
اميرمؤمنان عليه السلام روزی بر روی منبر به مردم فرمود: و الله قسم! اگر عدد قبيله بنی شاكر به هزار نفر می رسيد، تا روز قيامت، آن طوری كه بايد خدا در زمين عبادت بشود، عبادت می شد. «3»
اين قبيله آن قدر با ارزش بودند. حالا در كشور شيعه، ميليون ها نفر جمعيت شايد صبح حاضر نيستند بلند شوند و بگويند: «4» مردم از خدا بدشان می آيد، و اگر بدشان نمی آمد، آثار اعمال آن ها اين نبود.
______________________________ (1) 21. شيخ محمد مهدی حايری شجر طوبی، ج 2، ص 291. متن نام آن حضرت برای شيخ مفيد را سيد علی بروجردی در طرائف المقال، ج 2، ص 480 چنين آورده است:
فی كتاب مجالس المؤمنين: وهذه الابيات منسوبه لحضره صاحب الامر عليه السلام وجدت مكتوبه علی قبره: لا صوت الناعی بفقدك انه* يوم علی آل الرسول عظيم ان كنت قد غيبت فی جدث الثری* فالعلم والتوحيد فيك مقيم والقائم المهدی يفرح كلما* تليت عليك من الدروس علوم وهذا غير بعيد.
(2) 22. پيكارصفين (ترجم پرويز اتابكی)، ص 375:
علی بدان روز سرود:
دعوت فلبّانی من القوم عصبه فوارس من همدان غير لئام ...
من اين قوم را فرا خواندم و گروهی زبده، از شهسواران همدان كه دور از فرومايگی هستند، دعوتم را لبيك گفتند، شهسوارانی همدانی، از بنی شاكر و بنی شبام (بنو شاكر و بنو شبام، دو تيره از قبيله همدان بودند) كه به گاه پيكار گوشه گير و تن آسان نيستند. چون آتش جنگ بين اقوام بر افروزد با هر آن نيزه خدنگ «ردينی» و تيغ آبداده برّان به پيكار آيند. بنی همدان را اخلاقی والا و دينی است كه بدان آراسته اند، و چون به نبرد آيند تند و با مهابت و دشمن شكارند. (و) گفت:
و جدّ و صدق فی الحروب و نجده و قول اذا قالوا بغير أثام ...
و به جنگ ها، مرد سخت كوشی و راستی و كمك رسانی هستند و چون قولی دهند بر آن بی ترديد بپايند. هر گاه به خانه آنان در آيی و مهمان ايشان شوی، هماره در نعمت به سر بری و از حسن خدمت و خوراك بهره مند باشی، خدا بهشت را به بنی همدان به پاداش دهد؛ زيرا اين قبيله به روزهای سختی، خوان گسترده غريبان و آوارگانند. اگر من بر در بهشت به دربانی گماشته باشم، به بنی همدان گويم: به سلامت و آسايش به فردوس در آييد.
(3) 23. غفاری مصحّح كتاب أبو مخنف الازدی، مقتل الحسينعليه السلام، در ص 153- 154 می گويد:
بنو شاكر بطن من همدان. ... و كانت بنو شاكر من المخلصين بولاء أمير المؤمنين عليه السلام، وفيهم يقول عليه السلام يوم صفين: لو تمت عدتهم الفا لعبدالله حق عبادته، وكانوا من شجعان العرب وحماتهم، وكانوا يلقبون فتيان الصباح.
(4) 24. حمد: 6.