ايمان و آثار آن، ص: 219
معنای حقيقی عمران و آبادی
بايد معنای عمران و آبادی را شناخت. عمران و آبادی اين نيست كه بشر دارای ساختمان های آسمان خراش صد و ده طبقه باشد و يا اين كه غرق در مواد و عناصر عالم باشد؛ بلكه عمران و آبادی اين است كه او بفهمد چگونه اين مواد را مصرف كند؛ چگونه با ديگران زندگی كند كه در سای حياتش كوچك ترين ضرر و لطمه ای به حيات ديگران وارد نشود. عمران و آبادی به اين است كه در سای خطّ عمر انسان، حق كسی ضايع نشود، و هر انسانی در كنار انسان ديگر، آزادانه زندگی انسانی خود را بگذارند و او اين زندگی را برای ديگران همانند قفس حيوانات تنگ نسازد. عمران و آبادی اين است كه انسان وقتی از خانه خارج می شود، عشق به گره گشايی داشته باشد، و واقعاً اگر يك روز برای او گره گشودن پيش نيامد، آن روز را روز بدبختی، شقاوت، بيچارگی، ناتوانی و ذلت بداند، در هر صورت، در جلسات قبل تيتر نُه برنامه ای كه خدا به آن ها اعلام محبت كرده، بيان نمودم. در اين جمله ای كه شنيديد، دانستيد عمران و آبادی حيات انسان بايد چگونه و به چه كيفيتی باشد.
فقر انسانيت درعصر متجدّد
در اين جا به ذهنم مطلبی رسيده كه با بحث ما مناسب است. زمانی كه هنوز برق در تهران نيامده بود و كشور ما به قول معروف از مظاهر تجدّد، نه از مظاهر تمدّن، دور بود.؛ چون دنيای امروز تمدّن ندارد، تجدد دارد؛ يعنی بساط زندگی همان بساط گذشته نيست و جديدتر شده. ملتی تمدّن دارد كه در كمربند حيات آن ملت، حق يك نفر ضايع نشود. اين معنای تمدّن است، جهان ما؛ يعنی اين كر خاكی، در كمربند تمدن نيست؛ بلكه در كمربند تجدّد به علاوه عذاب است؛ در كمربند تجدّد منهای عاطفه و فضيلت است؛ در كمربندِ تجدّد زندگی ماشينی بوده و در آن انسان ديگر انسان نيست؛ بلكه ابزار است، آن هم ابزار برای مادون خودش، نه برای مافوق خود. انسان، ابزار ماشين است، و ماشين، صنعت و كارخانه، بر انسان حكومت دارد. اين هم كه در اين تجدّد، مرتب به انسان ها رسيدگی می كنند و برای آن ها بيمارستان، درمانگاه و صليب سرخ و امثال اين برنامه ها را می سازند، برای اين است كه آن ها مريض نشوند و بتوانند وظيف نوكری خود را نسبت به ماشين به خوبی انجام دهند؛ يعنی انسان در دست صنعت، مانند شته در دست مورچه، شده است. اكثر مورچه ها كه گوشتخوار هستند، می گردند شته ها را پيدا می كنند. شته حيوانی هست كه پر قرمز دارد و