ايمان و آثار آن، ص: 146
خوردن نيست و طبع سالم آن را نمی پذيرد. خدای مهربان مؤمن بداخلاق را دوست ندارد «1»، انبيا و ائمه طاهرين عليهم السلام هم همين طور بودند؛ يعنی جانب داران حق، در مقابل مردم بداخلاق، قوه دافعه داشتند و آن هارا طرد می كردند و قبول نمی فرمودند؛ برای اين كه انسان بداخلاق در عين اين كه ايمان به خدا دارد، اما وجود ناقص، ضرر و مفسده ای دارد كه هم خودش فاسد می شود؛ يعنی اين كه از درون، خودش را می خورد و نابود می كند، و هم روابط عالی روان را مثل قيچی ای كه پارچه را می برد، قطع می كند؛ يعنی بيرون را هم فاسد می كند و خرابی به بار می آورد.
تاثير اخلاق در پيشرفت انبيا
بعد از عقيده، يك رمز پيشرفت انبيا در هدف مقدسی كه داشتند، همين مسأل اخلاق بود. البته، اخلاق واقعيت بسيار گسترده ای دارد كه خوشرويی، بر خلاف توجّهی كه عده ای به كلم اخلاق به عنوان خوشرويی می كنند، تنها جزيی از اجزای آن است.
اخلاق اقتضا می كند كه يك ملت با اخلاق، با تمام برنامه های منفی قطع رابطه داشته باشند؛ اخلاق اقتضا می كند كه گاهی انسان با افرادی در تمام زوايای زندگی قطع رابطه كند؛ چنان كه اخلاق اقتضا می كند انسان با افرادی كه خودش نمی خواهد، در تمام زوايای حيات پيوند برقرار كند.
سومين برنامه عبارت است از عمل، فعاليت، كوشش، و حركت كه اسلام در قرآن مجيد گاهی از اين فعاليت و عمل، تعبير به «جهاد» به معنای وسيع كلمه می كند.
مبنای نفی و اثبات در زندگی انسان
امّا نكته ای كه در اين سه موضوع بايد همه ما آن را بدانيم و به آن توجّه كنيم، اين است كه زندگی انسان و شايد حيوانات و همين طور نباتات و جمادات عالم، بر دو مبنا پايه گذاری شده است، مبنای نفی، و مبنای اثبات. شايد تمام موجودات عالم اين طور باشند و دائماً در ميدان جنگ نفی و اثبات قرار گيرند.
______________________________ (1) 4. ديلمی، إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 137:
وَ قَالَ صلّی الله عليه و آله و سلّم: خُلُقَانِ يُحِبُّهُمَا اللَّهُ، السَّخَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ، وَ خُلُقَانِ يُبْغِضُهُمَا اللَّهُ، الْبُخْلُ وَ سُوءُ الْخُلُق.