ايمان و آثار آن، ص: 62
است، و برای پياده شدن اين مقررات، حكومت لازم دارد، و برای پديد آمدن سلامت در همه شؤون زندگی اجتماعی، مقرراتی جهانی و انسانی لازم دارد تا بزرگ ترين منطقه شهرنشين تا دورترين نقطه ده نشينی كه جزء پيكره جامعه انسانی است، بتواند از خانه خلقت عادلانه بهره مند شود؛ يعنی اولًا حكومت لازم دارد؛ چون بدون حكومت، قانون اجرا نمی شود، و ثانياً قانون لازم دارد، قانونی كه لايق و سازنده سلامت در همه شؤون اجتماعی باشد كه بزرگ ترين فرد جامعه تا كوچك ترين فرد آن بتواند بنا بر ملاك استعداد انسانی خود از عالم بهره مند شود، و ثالثاً اين قانون بايد جهانی باشد، و اين قانون نمی تواند جهانی باشد، مگر اين كه سازنده و طراحش دارای دو جنبه باشد.
دو جنب لازم در طرّاح قانون عادلان جهانی
جنب اول طراح، اين است كه بينايی و بينش او به تمام جوانب حيات بشر باشد؛ يعنی او بايد در محدود بشريت، نسبت به تمام جوانب روابط انسان با عالم، بينايی داشته باشد. كسی كه می خواهد طرح قانون جهانی بدهد، بايد بينشی مافوق جهان و مافوق انسان داشته باشد تا بتواند در هنگام طرح قانون به همه انسان ها بنگرد، و هم چنين بتواند روابط انسان ها را با آفرينش ببيند.
جنبه دوم اين طراح، آن است كه شخص قانونگذار بايد قانونگذاری باشد كه از جميع اغراض شخصی، شهوانی، هوايی، مادی، منطقه ای و طبيعی دور باشد.
به راستی، غير از خدا چه كسی می تواند اين جنبه ها را داشته باشد؟ اگر انسان تنها آفريده شده بود، قانونی فردی بر او حاكم می شد و او مثل گوزن در بيابان می گشت، و يا مثل خرس در جنگل، و يا مثل شتر وحشی در بيابان، امّا بنی آدم مرتبط به يكديگر آفريده شده اند. شما انسانيد و فردی كه در آمريكا زندگی می كند، انسان است؛ كسی هم كه در شوروی هست، انسان است؛ فردی هم كه در آفريقا هست، انسان است. شما نبايد گرسنه باشيد؛ چون انسان هستيد؛ آفريقايی هم نبايد گرسنه باشد؛ چون انسان است؛ بنگلادشی نبايد گرسنه باشد؛ چون انسان است. عالَم متعلّق به انسان است، و انسان متعلّق به عالَم؛ عالَم با بشر رابطه دارد و بشر هم با بشر ديگر رابطه دارد.
لزوم قانون در زندگی انسان ها
اگر قانون فعلی جهان قانون جهانی بود، يك گرسنه هم پيدا نمی شد؛ چون پيدا شدن اين انسان گرسنه، برای آن است كه قانون ناقص است. او هم انسانی مانند ما، از