فارسی
سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 27 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ايمان و آثار آن، ص: 40

او وارد كلاس می شد، سرش پايين بود و درس را كه می داد، بی درنگ می رفت. مبادا كه در محصل ها فرد خوش قيافه ای باشد و چشمش خطا كند. «1»

مگر مسلمانی فقط به نماز و روزه تنها است. نماز و روزه فقط دو زاويه از زاويه های اسلام است و ابعاد دين واقعاً زياد می باشد.

جمل دريايی سيدالشهداء عليه السلام در شب عاشورا

بالاترين توفيقی كه خدا در تاريخ به بشر داده، شناخت دين است، در سالی، در يكی از مجالس مهم تهران، پنج جمله از حضرت سيدالشهداء عليه السلام عنوان بحثم بود، كه من كنار يك جمله از حضرت، ده شب معطل شدم و ديدم اين جمله، عجب دريايی است. نزديك شب عاشورا بود، شبی تاريك، و دشمن غرق در لذت، و ياران حضرت هم آماده برای كشته شدن. حضرت دستور داد همه يارانش به چادرش بيايند. همه آمدند. شمار آن ها هفتاد و دو نفر بود كه هفده و هيجده نفر از آن ها بچه بودند، از بچه شش ماهه تا يازده و دوازده ساله، و بقيه هم جوان بودند و بزرگ. وقتی همه نشستند، حضرت شروع به سخن كرد: «أُثْنِی عَلَی اللَّهِ أَحْسَنَ الثَّنَاءِ وَ أَحْمَدُهُ عَلَی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَحْمَدُكَ عَلَی أَنْ أَكْرَمْتَنَا بِالنُّبُوَّهِ وَ عَلَّمْتَنَا الْقُرْآنَ وَ فَقَّهْتَنَا فِی الدِّينِ وَ جَعَلْتَ لَنَا أَسْمَاعاً وَ أَبْصَاراً وَ أَفْئِدَهً فَاجْعَلْنَا مِنَ الشَّاكِرِينَ» «2»، ياران من، پايان عمر خودم و شما را اعلام می كنم كه امشب خوشحال بشويد كه ما از چه جاده ای حركت كرده ايم تا به اين جا رسيده ايم. جاده اول، جاده نبوت بود. اگر ما از جاده حريم نبوت نيامده بوديم، به اين جا نمی رسيديم. جاده دوم: جاده فهم قرآن بود. ما اگر قرآن مجيد را نفهميده بوديم، امشب اين جا نبوديم و در خانه هايمان سر سفره يزيد بوديم؛ چون وقتی می ديديم جان، مال، زن و بچه ما در خطر است، با كفر آشتی

______________________________
(1) 2. ممكن است اين داستان برداشتی باشد از داستانی كه ابن أبی الحديد در شرح نهج البلاغه، ص 1، ج 41 آورده است:

حدثنی فخار بن معد العلوی الموسوی رحمه الله قال: رأی المفيد أبو عبد الله محمد بن النعمان الفقيه الإمام كأن فاطمه بنت رسول الله صلی الله عليه وآله وسلم دخلت عليه وهو فی مسجده بالكرخ ومعها ولداها الحسن والحسين عليهما السلام صغيرتين فسلمتهما إليه وقالت له: علمهما الفقه. فانتبه متعجبا من ذلك، فلما تعالی النهار فی صبيحه تلك الليله التی رأی فيها الرؤيا، دخلت إليه المسجد فاطمه بنت الناصر وحولها جواريها وبين يديها ابناها محمد الرضی وعلی المرتضی صغيرين، فقام إليها وسلم عليها، فقالت له: أيها الشيخ هذان ولدای قد أحضرتهما لتعلمهما الفقه، فبكی أبو عبد الله، وقص عليها المنام، وتولی تعليمهما الفقه، وأنعم الله عليهما، وفتح لهما من أبواب العلوم والفضائل ما اشتهر عنهما فی آفاق الدنيا، وهو باق ما بقی الدهر.

(2) 3. شيخ مفيد، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 92.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^