فارسی
چهارشنبه 19 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 28 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ايمان و آثار آن، ص: 182

دين اين محبت و نفرت را هدايت می كند، اما آن ها را به انسان نمی بخشد. دين نمی آيد به انسان علاقه و نفرت بدهد، هر چند ممكن است مقدمات محبت را با آگاهی دادن به انسان فراهم كند و محبت خفته در فطرت را بيدار نمايد، و يا با آگاهی دادن به انسان، ممكن است مقدمات نفرت را در او فراهم كند و نفرت خفته را بيدار نمايد.

دين، حقيقت محبت و نفرت را از خارج در وجود انسان نمی سازد؛ بلكه به هنگام تولّد، هر موجود زنده ای اين محبت و نفرت را با خود به همراه دارد، و به هر موجود خارجی كه علاقه پيدا می كند، و يا ارتباطی از دل را با آن بر قرار می نمايد، برای به چنگ آوردن آن موجود خارجی اقدام می كند، و گاهی هم محبت او نسبت به يك موضوع، آن قدر شديد است كه انسان برای به دست آوردن آن موضوع، حتی تا پای پرداختن جان، اقدام می كند.

نمونه هايی از عاشقان حقيقی

فرض می كنيم، ابوذر «1» عاشق خداست، و از دولت عثمان نفرت دارد و اين دولت را نمی خواهد و فقط خدا را می خواهد، و برای او معلوم شده كه ممكن است خواستن هم خواستِ خدا، منجر به نابودی او شود، ولی او با كمال عشق به چنين سمتی می رود و نابود می شود تا خدا را به دست آورد.

______________________________
(1) 2. أبو ذرّ الغفاری (.. 32): اختلف فی اسمه و اسم أبيه، و المشهور المحفوظ: جُندب بن جناده.

كان أحد السابقين الاوّلين، قدم علی النبی صلّی الله عليه و آله و سلّم و هو بمكه فأسلم، ثم رجع إلی بلاد قومه بأمر النبی صلّی الله عليه و آله و سلّم، فكان يسخر بآلهتهم. و كان يتألّه فی الجاهليه و يوحّد، و لا يعبد الاصنام. و لما هاجر النبی صلّی الله عليه و آله و سلّم، هاجر أبو ذر إلی المدينه، و كان حامل رايه غفار يوم حنين. قال ابن أبی الحديد: و الذی عليه أكثر أرباب السيره، و علماء الاخبار و النقل انّ عثمان نفی أبا ذر أوّلًا إلی الشام. و كان أبو ذر يقوم بالشام فيعظ الناس و يأمرهم بالتمسك بطاعه الله، و يروی عن رسول الله صلّی الله عليه و آله و سلّم ما سمعه منه فی فضائل أهل بيته عليهم السلام و يحضهم علی التمسك بعترته. شكی منه معاويه، فاستقدمه عثمان، ثم نفاه من المدينه إلی الرَّبذه. و كان أبو ذر رأساً فی الزهد و الصدق، و القول و العمل، قوّالًا بالحق، لا تأخذه فی الله لومه لائم. توفی بالربذه فی سنه اثنتين و ثلاثين، و شهد دفنه عبد الله بن مسعود، صادفه و هو مقبل من الكوفه فی رهط من أهل العراق عُمّاراً، و استهلّ ابن مسعود يبكی و يقول: صدق رسول الله صلّی الله عليه و آله و سلّم: تمشی وحدك، و تموت وحدك، و تبعث وحدك. موسوعه طبقات الفقهاء، ج 1، ص 64- 68




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^