ايمان و آثار آن، ص: 335
ديندار نسبت به كارافتاده ها، بی اعتنا نيست و می گويد، اگر اين كارفتاده، اداری است، حقوق بازنشستگی دارد و از اين راه تأمين می شود، و اگر او اداری نيست و حقوق بازنشستگی ندارد، بر منِ ديندار واجب شرعی است كه زندگی او و زن و بچه اش را از سهم زكات، از سهم خمس، از صدقه، از انفاق اداره بكنم؛ يعنی بايد نگا هر مؤمنی به هم انسان ها، نگا به عنوان بندگان خدا باشد. در بين اين بندگان خدا هم يهودی، مسيحی، آشوری و زرتشتی وجود دارد. ديندار نان رسان است؛ ديندار آدم مهربانی است؛ ديندار آدم با محبتی است.
مهرورزی آيت الله بروجردی در زمان قحطی
پدران ما برای ما نقل كردند كه از زمان شروع قاجاريه تا تقريباً تمام شدن حكومت اين سلسله، دو بار در ايران قحطی سختی آمد كه مردم پوست خشك بز و برگ می خوردند. در آن روزگار، مرحوم آيت الله العظمی بروجردی در بروجرد خيلی به مردم فقير كمك كرد. بعد هم آقای بروجروی كم آورد و بدهكار شد. در آن زمان، يعنی 80 سال پيش، بدهی ايشان به حدود 5 هزار تومان رسيد. سال 41 يا 40 بود كه پدرم يك خانه 70 متری در تهران خريد به قيمت 4900 تومان كه الان با اين 4900 تومان تنها دو كيلو پرتقال می دهند.
آقای بروجردی فرمود: من به مردم بدهكارم و اين خان من هم ملك پدری ام است كه به من به ارث رسيده. اين خانه بزرگ است و ما می توانيم در يك خان كوچك تری زندگی بكنيم. برای همين گفت كه اين خانه را در معرض فروش بگذارند. قبل از اين كه اين خانه را بفروشند، يك عادتی كه ايشان داشت، هر روز صبح، داخل سی تا چهل پاكت پول می گذاشت، يك تومان، پانزده ريال و پنج ريال. البته، آن موقع اين پول ها به صورت اسكناس بودند. من خودم اسكناس پنج ريالی را ديده بودم. بعد سپرده بود، هر كسی به درب خانه آمد و اظهار نياز كرد، به تناسب نيازش، يك پاكت به او بدهند تا برود. هر روز سی تا چهل نفر می آمدند و پول می گرفتند. در اين بين، يكی از آن ها هم دروغ نمی گفت. گداهای راستگويی بودند؛ گداهای پاكی بودند و هيچ وقت حرام نمی خوردند.