ايمان و آثار آن، ص: 131
حيات انسانی
منظور از اين حياتی كه در تعبير مزبور از زندگانی امام حسين عليه السلام شده، فقط حيات انسانی است؛ آن حياتی كه در خطّ انسان بودن است، و صفت رذيله ای هم در آن ديده نمی شود، و در چهره آن، تمام صفات عالی انسانی منعكس می باشد.
سعدی چنين حياتی را اين گونه توصيف می كند:
تن آدمی شريف است به جان آدميت نه همين لباس زيباست نشان آدميت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بينی چه ميان نقش ديوار و ميان آدميت «1»
بشر گداترين موجود عالم
هيچ حيوانی در عالم، اعم از حيوانات دريايی ها، صحرايی ها و هوايی ها، برای گذراندن ادار امور زندگی به هيچ آدميزادی احتياج ندارد، ولی آدميزاد از هيچ چيزی در اين عالم بی نياز نيست. بنابراين می شود گفت، گداترين موجود عالم، بشر بوده و بقيه موجودات هم هيچ احتياجی به بشر ندارند. اين تن با همه حيثيتش گدا است، گدای موجودات عالم، علاوه بر اين، در جهان مقامی به اين تن داده نشده است.
رابط تن با روح و روان
اين تن مَركَب برای روان است، روانی كه اول دارد، ولی آخر ندارد، و برای عقلی كه اول دارد، ولی آخر ندارد. عقل و روح، مَركَبی كه لازم داشتند، به آن ها عنايت كردند. بنا بر اين، بايد هميشه در انتخاب تمام برنامه ها، عقل و روان حكومت كنند. ذليل و بيچاره ملتی كه عقل و روانشان نوكر چشم و شهوت شده، و عزيز، آن مردان و زنانی كه بدن را خدمتگزار عقل و روان قرار داده اند.
قرآن مجيد می فرمايد: خدا زن حضرت نوح پيغمبر عليه السلام و زن حضرت لوط پيغمبر عليه السلام را لعنت كند و از رحمت دور نمايد؛ چون هر دوی آن ها خاين بودند. «2» عقل و روح در وجود آن دو موجود، ذليل و بيچاره بودند و اسير شكم و شهوت.
خداوند بر عكس آن ها، چهره ديگری را در عالی ترين قله انسانيت نشان می دهد كه آن مقام و شخصيت حضرت
______________________________ (1) 4. سعدی، مواعظ، غزليات، شماره 16.
(2) 5. اشاره به آی دهم سوره تحريم: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلينَ.»