ايمان و آثار آن، ص: 85
نظرياتی دارند. ولی عالی ترين مبنای علم الهی همين آيه سی ودو سوره يس است كه بيان می كند، اصل موجودات جهان چه موجودات گذشته، چه موجودات حال و چه موجودات آينده در علم الهی منعكس است؛ چون خدا است و محيط، و برای او غيبت معنا و مفهوم ندارد كه آينده بيايد تا او ببيند چه می خواهد باشد. غيبت متعلّق به محدودين هست. ما الان بين دو غيب قرار گرفتيم: گذشته و آينده، و نه از اول عالم اطلاع داريم و نه از آخر عالم. اين وسط هم معلومات ما خيلی كم و كوچك است. اين قدر كوچك است كه راوی می گويد، در محضر امام صادق عليه السلام نشسته بود، كسی پرسيد: آقا! انداز كره زمين چقدر است؟ حضرت به او فرمود: در ذهن خود بيابان بدون اول و آخری را در نظر بياور. سايل گفت: بيابانی را در نظر آوردم كه نه اول دارد و نه آخر. بعد حضرت فرمود: دانه ارزنی را در اين بيابان بی اول و آخر رها كن. گفت: رها كردم. حضرت فرمود: ذهن خود را از بيابان خارج كن. گفت: خارج كردم. حالا می بينم در اين بيابان حوادث عجيبی اتفاق می افتد؛ موجوداتی می آيند؛ خلقتی وجود دارد؛ برنامه هايی هست. حضرت فرمود: حالا برو آن دانه ارزن را در بيابان پيدا كن. گفت: آقا! آن دانه ارزن، بين اين همه حوادثی كه در اين بيابان اتفاق می افتد، قابل پيدا كردن نيست. امام عليه السلام فرمود: كره زمين در مقابل آنچه با چشم می بينيم، نه چيزهايی كه نمی بينيم، مانند دان ارزنی در يك بيابان بی اول و آخر است و تو درون اين دانه ارزن هستی. خان تو اين قدر كوچك است. خودت را ببين كه در مقابل اين خانه چقدر كوچك هستی.
گذشته متعلّق به مايی هست كه اين قدركوچك هستيم؛ آينده هم متعلّق به مايی هست كه غيب با آن وسعت در برابرمان قرار دارد و ما هم اين قدر كوچك هستيم. برای همين نمی توانيم نسبت به آن ها احاط علمی پيدا كنيم. از حال هم كه ما اطلاعات زيادی نداريم.
اين گونه بود، نبی اكرم صلی الله عليه و آله با آن بزرگی كه داشت، اول هر نمازی در برابر خدا كه می ايستاد، می گفت: «1»
خدايا! من نتوانستم آن طوری كه تو هستی تو را بشناسم، مرا ببخش، من در مقابل تو كوچك هستم.
شكرگزاری ايوب عليه السلام و صبر بر بلا
دوازده نفر از فرزندان ايوب پيغمبر عليه السلام از دنيا رفتند و او صورتش را روی خاك گذاشت، گفت: مولای من! توفيق شكر كردن در نعمت های موجودت را در من زياد
______________________________ (1) 14. بحارالأنوار، ج 68، ص 24.