ايمان و آثار آن، ص: 169

فراوان شد، و به تدريج اين كتاب از اصل خود برگردانده شد، و اين انجيل تحريف شده با سوءاستفاده از عقيد مردم به خدا و به وسيله كليسا و مراكزی كه در قسطنطنيه فوق العاده از آن حمايت می كرد، و مخصوصاً سلاطين رومی كه پول بی حسابی برای آن خرج می نمودند، به عنوان كتاب مذهبی مسيحيان رواج پيدا كرد.

در سايه تحريف انجيل، ملتی به عنوان عيسی پديد آمدند كه هر چند معتقد به خدا بودند، در تمام زوايای زندگی اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی، در بند اسارت كليسا رفتند. در حقيقت، كليسا مركز تمام برنامه ها و كارگردانان زندگی آنان شد. دانشمندان مسيحی و علمای مسيحی، علمايی شدند كه ساخته شد افكار «پولس» يهودی بودند، و عقايدشان جز خطوط شرك، كفر، زندقه، فساد، افساد، خيانت، شكم پرستی و شهوت پرستی، چيز ديگری نداشت. اين گونه، مسأله اعتقاد به كليسا، شكل گيری از كليسا، سرسپردن به خاك كليسا، در اسارت بودن در قواعد كليسا، و ارباب بودن علما و روحانيون مذهب مسيح تا عصر رنسانس؛ يعنی انقلاب فرهنگی و علمی در مغرب زمين، ادامه پيدا كرد. در حقيقت، جاهليت يا شرك ساخته يهود، به عنوان آيين عيسی عليه السلام، ميليون ها نفر انسان را در غرب و شرق به اسارت كليسا در آورد.

نظرات انحرافی كليسا

در سای گرمی و حرارت اعتقاد انسان به خدا، آن وقت خدای كليسا خدايی بود كه در كنار او امواج خطرناك شرك می جوشيد؛ خدايی كه در كنار آن، اربابان كليسا همه كاره بودند، اين خدا فقط به خاطر منافع مادی آن ها، به ملت و توده ارايه می شد. در آن وقت، زمين، كار و نعمت های طبيعی، همه شان، مربوط به كليسا می شد. ممتازان بشر، كليددار بهشت و جهنم، همه از اهالی كليسا بودند. طبق نظر آنان، عيسی بن مريم عليه السلام كشته شده بود تا كفار گناهكاران باشد و هيچ فردی به جهنم نرود. شما حساب كنيد در حدود هفده قرن، انسان در مغرب زمين، مخصوصاً در يونان و ايتاليا و بعد در كشورهای اروپايی مثل انگلستان، سوئد، نروژ، هلند، دانمارك و مراكز ديگر، همه بند كليسا بودند و خدای